به نام رویای وجودم |
|||
پنج شنبه 24 اسفند 1391برچسب:, :: 13:9 :: نويسنده : مرسده
برآنچه گذشت، آنچه شکست، آنچه نشد ، حسرت نخور ! زندگی اگر آسان بود با گریه آغاز نمیشد . . . در روزهای بی تو بودن صدای خش خش برگها را از لابلای صفحات پاییزی می شنوم و التماس شاخه ها را که در حسرت دستهای سبز تو مانده اند . کم کم به این باور می رسم که سرنوشت ، نثر ساده ایست از حسرت و اشک که حرفی برای گفتن ندارد . به صفحات بهاری با تو بودن می رسم . بنفشه هایی که از بالای واژه ها سر می زنند و چشمان تو را بهانه کرده اند . دنیای من شبیه پنجره ای رو به غم است و زندگی ام آهی است که از قلب شکسته ام سر بر آورده است.این دنیا،این دوزخ بزرگ که من در آن نهفته ام یک تکه از تمام غمهای عالم است و زندگی برای من غروبی است که طلوع ندارد.
نظرات شما عزیزان:
درباره وبلاگ به وبلاگ من خوش آمدید آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
![]() نويسندگان |
|||
![]() |